جدول جو
جدول جو

معنی سپاس داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

سپاس داشتن
شکر نعمت به جا آوردن، ممنون بودن
منت داشتن
تصویری از سپاس داشتن
تصویر سپاس داشتن
فرهنگ فارسی عمید
سپاس داشتن
(چَ / چِ دَ تُ رَتَ)
ممنون بودن. شکر داشتن. تشکر. شکر. شکران. (منتهی الارب) :
ز کردار هر کس که دارم سپاس
بگویم به یزدان نیکی شناس.
فردوسی.
گفت سپاس دارم در وقت بازگشت ودر ساعت بیرون آمد. (تاریخ بیهقی). عبداﷲ گفت سپاس دارم. (تاریخ بیهقی).
بهر نیکیش دار سیصد سپاس
هم اندک دهش زو فراوان شناس.
اسدی.
ز تو تا بوم زنده دارم سپاس
که من با خرد یارم و حقشناس.
اسدی.
ای بارخدای کردگارم
من فضل ترا سپاس دارم.
ناصرخسرو.
گفتم سپاس دارم و گویم چو بنگرم
نیکو به چشم عقل خطیر اندر آسمان.
سوزنی.
گرم بر جان نهی رنجی بدل دارم سپاس ای دل
ورم بر دل نهی داغی بجان هم زین قیاس ای جان.
سوزنی.
ببندگی و غلامی گرت قبول کنند
سپاس دار که فضلی بود کبیر از دوست.
سعدی.
سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن
کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سپاس داشتن
تشکر، ممنون بودن
تصویری از سپاس داشتن
تصویر سپاس داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سپاس داشتن
شکر کردن، شکرگزار بودن، سپاسدار بودن، منت پذیربودن، شاکر بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواد داشتن
تصویر سواد داشتن
باسواد بودن، توانایی خواندن و نوشتن داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواد داشتن
تصویر سواد داشتن
فرهیختگی گلاه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراس داشتن
تصویر هراس داشتن
ترسیدن هراس داشتن: (چنین گفت مردحقایق شناس ازاین هم که گفتی نداریم هراس) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
((تَ))
پاسبانی کردن، نگهبانی، رعایت کردن، احترام گذاشتن، جستجو کردن، تفتیش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
رعایت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاس داشتن در خواب بر دو وجه است: اگر بیند پاس اهل به صلاح می داشت، دلیل است بر منفعت دو جهانی. اگر بیند که در سرای پادشاه پاسبانی می کرد، دلیل که از پادشاه خیر و منفعت یابد. اگر بازرگان این خواب را بیند، در تجارت سود بسیار کند. اگر بیند که پاس اهل صلاح و ورع می داشت، دلیل که از ایشان خیر و منفعت دینی بیند. و پاسبان درخواب دیدن، خداوند قدر و منزلت و ولایت بود و تیمار کارها دارد و مردم دراهتمام او باشند. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
Classiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
Obsess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
obséder
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
élégance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
besessen machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
विचारों में फंसना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
गरिमा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
elegantie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
ossessionare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
eleganza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
elegancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
Eleganz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
bezeten maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
бути одержимим
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
елегантність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
овладевать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
элегантность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
opętać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
elegancja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
obsesionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
obsesionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کلاس داشتن
تصویر کلاس داشتن
elegância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وسواس داشتن
تصویر وسواس داشتن
আতঙ্কিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی